اعتراف میکنم که:
من به اهنگ لئونارد کوئن گوش دادن تا صبح عادت کردم
من از روز میترسم
من از کابوسام میترسم
من از سیاهی آسمون میترسم
من از حرف زدن با آدما میترسم
من از بیرون رفتن میترسم
من از دوست داشتن و دوست داشته شدن میترسم
من از آدمی که دو رو هست متنفرم و دوست دارم با پشت دست بکوبم توی دهنش
من از همیشه تنها بودن متنفرم
من از دیدن کسی که دوستم داره میترسم
من به فکرهای پیچیده و مردافکن عادت دارم
من از تابلوی عکسی که روی دیوار اتاقمه میترسم
من از در کمدم که گاهی بازه میترسم
من درد میکشم وقتی استادم یهو دستامو و کمرمو میگیره تا پیانو یادم بده!!!
من به اهنگ لئونارد کوئن گوش دادن تا صبح عادت کردم
من از روز میترسم
من از کابوسام میترسم
من از سیاهی آسمون میترسم
من از حرف زدن با آدما میترسم
من از بیرون رفتن میترسم
من از دوست داشتن و دوست داشته شدن میترسم
من از آدمی که دو رو هست متنفرم و دوست دارم با پشت دست بکوبم توی دهنش
من از همیشه تنها بودن متنفرم
من از دیدن کسی که دوستم داره میترسم
من به فکرهای پیچیده و مردافکن عادت دارم
من از تابلوی عکسی که روی دیوار اتاقمه میترسم
من از در کمدم که گاهی بازه میترسم
من درد میکشم وقتی استادم یهو دستامو و کمرمو میگیره تا پیانو یادم بده!!!
من به این ترسا و دردا و تنفرا و علاقه ها عادت کردم و دوسشون دارم...
تو از چی میترسی؟
تو از چی دردت میاد؟؟
تو از چی متنفری؟؟؟
اعتراف کن...
تو از چی میترسی؟
تو از چی دردت میاد؟؟
تو از چی متنفری؟؟؟
اعتراف کن...