
ناخدای کشتی عشق
ابرها بس كه دلگیرند بیقرار و با رنگ خونین از این سو به آن سو میدوند، زمین لرزان، و به قضای الهی تن در داده است. وگرنه تحمل چنین اندوه سنگین ناممكن است، و نزدیك است آسمان از جنایتی كه به وقوع میپیوندد فروریزد. چگونه میتوان آن حادثه را به تصویر كشید كه دست یارای نوشتن و قلم توان تحریر آن را ندارد.
این كاروان پر از غصه میرود تا در پهنه هستی عشقی بیافریند كه امام حسین علیه السلام خدای آن عشق و زینب پیامبر آن است. ایام حج و قربانی است دیگران رفتهاند تا سنگ و گل را ببوسند و گوسفندانی را در خانه خدا قربانی كنند اما این ناخدای كشتی عشق میرود تا در پای عشقبازی سر و عزیزانش را قربانی محبوب كند و حیات جامعه اسلامی را با خون تامین نماید، زیرا جامعه اسلامی در حال احتضار به سر میبرد و نیازش به خون است تا دو باره زندگیاش را بازیابد، چه كسی باید خون بدهد، اكنون كه كسی برای این قربانی آماده نیست باید طبیب، و آفریدگار عشق، خود و عزیزانش را در راه هدف بزرگ تقدیم كند.
دیگران رفتهاند تا خانه خدا را طواف نمایند اما امام حسینعلیه السلام آمده است تا در كربلا خدا را ملاقات كند، دیگران رفته اند تا افتخار حاجی شدن را به دست آورند اما او آمده است تا دل را به دست آورد و حركت امام حسینعلیه السلام این پیام را دارد كه با تكیه زدن شخصی همچون یزید بر مسند خلافت، حج فلسفهاش را از دست داده است.
قربانگاه امام حسین علیه السلام سرزمین كربلا است، ابراهیم و اسماعیلهای دیگری به اینجا آمدهاند تا به ندای حق لبیك گویند، ابراهیم بدون قربانی، مدال افتخار «خلیل» بودن را دریافت، اما از دیدن چنین صحنه انگشت حیرت بر لب نهاده و احسنت گویان حسینعلیه السلام را میستاید، چگونه خدای ابراهیم حسینعلیه السلام را برتر از ابراهیم قرار ندهد درحالیكه كودك و جوانش را در قربانگاه آورده است.
روز عاشورا میرسد و زمین و زمان بغض در گلو دارند، پیامبر و فاطمه و علی: آغوش گشودهاند تا از مهمانان در خون طپیده استقبال نمایند. آه چه دستی بود كه حقیقت را سر برید و چه تیری كه جرات كرد بر گلوی نازك و سپید علی اصغر بنشیند گرچه گلوی كوچك علی اصغر پاره شد اما رشته خونش دامن تاریخ را گلدوزی كرده، زینت آن گشت و این نا جوان مردی تا ابد برای یزید و یزیدیان باقی ماند، گرچه حقیقت بر سر نی شد اما بلند تر از همیشه نمایان گشت.
زینب از این پس تنهاست، با كوهی از مشكلات، هر گلی این همه جفای خار ببیند پژمرده میشود اما زینب ام المصائب و دست پرورده زهرا است و از مادر این صبر و رنج كشیدن را به ارث برده است كه این فرموده مادر زینب است:
صبت علیّ مصائب لو انها
صبت علی الایام عدن لیالیا
آنقدر رنج دیدهام كه اگر بر روزگار تحمیل میشد به شب تیره مبدل میگشت.
